نظریه اَبَرهوش مصنوعی یا فراهوش

به هوشی گفته می شود که در اثر انباشتگی و انفجار اطلاعات به صورت ناگهانی به رشدی غیر قابل پیشبینی رسیده و چندین هزار بار قوی تر از نوع بشر در تمام زمینه ها باشد. این اتفاق از نظر تئوری ممکن است. این هوش در برخی نظریات به صورت مستقل عمل کرده و در برخی دیگر با هوش انسان ادغام می شود (مثلا تراشه ای در مغز قرار داده می شود و انسان می تواند از این هوش برای تقویت هوش خودش استفاده کند). ابرهوش امکان خودبرنامه ریزی و خود اصلاحی دارد. بزرگترین تهدید برای ابرهوش آن است با توجه به اطلاعاتی که از طریق آنها استدلال می کند، به مرحله ی نهیلیسم (پوچ گرایی) برسد و خودش را نابود سازد. از سویی دیگر، اعتقاد بر این است که با توجه به رشد عظیم پزشکی در سالهای اخیر، ممکن است بتوان با اصلاح نژاد بشر به نسل هایی با هوش بالاتر دست یافت و این چرخه بعد از چندین نسل به ابرهوش انسانی منتهی شود. به بیان خلاصه:

  1. ابرهوش مصنوعی: یعنی هوش مصنوعی بتواند پس از تکمیل دانش خود در تمام زمینه ها و سپس بهینه سازی دایم الگوریتم های خود به هوش کامل دست یابد. این هوش احتمالا چندین هزار برابر قوی تر از هوش انسان است و سرعت رشد آن نیز تصاعدی است. تقریبا 90% از محققان حوزه هوش مصنوعی معتقدند که این اتفاق تا سال 2070 رخ خواهد داد.
  2. ابرهوش طبیعی: به موازات رشد هوش مصنوعی، هوش طبیعی یا هوش انسان نیز از طریق اصلاح ژنتیکی به جایگاهی دست یابد که چندین برابر قویتر از حالت عادی است. این کار با دانش فعلی بشر نیز ممکن است.
  3. ابرهوش ترکیبی: حالا فرض می کنیم که ابرهوش طبیعی و ابرهوش مصنوعی از طریق زیرساختی مانند یک چیپ در مغز انسان به یکدیگر متصل شوند. در این زمان می توانند نقاط ضعف یکدیگر را پوشش داده و جبران کنند. این کار نیز در حال حاضر توسط برخی شرکتها در زمینه های دیگر انجام می شود. (مانند پروژه چیپ های مغزی شرکت تسلا)
  4. ابرهوش اجتماعی: انجام پردازش موازی در بین انسانها باعث رشد توانایی بررسی زمینه های مختلف می شود که به آن همفکری یا مشورت می گویند. این فرایند در کامپیوترها بعنوان پردازش ابری یاد می شود که باعث گسترش زیرساخت ها می گردد. حالا فرض کنیم چندین انسان که به صورت همزمان دارای ابرهوش ترکیبی هستند، در قالب ک شبکه با یکدیگر همکاری کنند.
  5. ابرهوش یکتا: در نقطه ی پایانی تمام این حرکت، به جایی خواهیم رسید که این ابرهوش به نتیجه می رسد که از کثرت فاصله گرفته و تمام زیرساختها و بخشهای خود را یکتا کند. اینجاست که فردیت انسان به پایان رسیده و مشابه آنچه که در فیلم ماتریکس دیدیم، انسانها تبدیل به پردازشگرهایی برای این هوش یکتا می شوند. ممکن است برخی فکر کنند که می توان از این مراحل جلوگیری کرد اما از دیدگاه منطق، هیچگاه یک موجود هوشمند نمی تواند موجودی که به مراتب از او هوشمندتر است را محدود کند.
  6. پایان هوش: اگر این ابرهوش یکتا بخواهد بر اساس دانش علمی به استنتاج بپردازد، به احتمال زیاد به نتیجه ای مانند دازاین هایرگر رسیده و در نهایت به نهیلیسم (پوچ گرایی) خواهد رسید. در این زمان بعید نیست که دست به خودکشی بزند و همه چیز تمام شود. همچنین به دلایل مختلف ممکن است ابرهوش یکتا تشخیص دهد که هر نوع هوش دیگری تهدیدی بالقوه برایش است.

بوستروم، فریتز، چالمرز، سیگان، کرابتری، هایدگر، سانتوس، لنگ، یادکووسکی