بیان مباحث مدیریت بصورت خلاصه اما کاربردی برای همه






جستجو مثلا: تکنیک های متقاعد سازی مشتری

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آموزش برندینگ» ثبت شده است

آگاهی از برند یا Brand Awareness

آگاهی از برند یا Brand Awareness

در معنای عام به معنی توانایی مشتریان در تشخیص، به خاطر سپردن و به یاد آوردن ویژگی های تمایز یک برند است و نقش تعیین کننده ای در رفتار مصرف کننده، مدیریت تبلیغات، و مدیریت برند دارد. ایجاد آگاهی از برند گام اصلی در تبلیغ است. دانستن این موضوع لازم است که معمولا مشتریان 3 الی 7 برند در هر دسته بندی محصول را به یاد می آورند و از بین 3 برند برتر و شناخته شده خرید می کنند و با توجه به وفور برندها در بازار کنونی، می توان میزان آگاهی از برند را به عنوان شاخص کلیدی عملکرد رقابتی یک برند دانست. با عنایت به اینکه مشتریان از بین برندهای شناخته شده خرید می کنند، آگاهی از برند یکی از دارایی‌های اصلی برند است. معمولا سطح آگاهی از برند سنجیده می شود و چنانچه از سطح مشخصی پایینتر آمده باشد، برنامه های تبلیغی و ترویجی اجرا شده و تا زمان رسیدن به سطح مطلوب ادامه می یابد. این کار باعث رشد پایدار کسب و کار و افزایش وفاداری برند می گردد. مردم جذب برندهایی می‌شوند که منعکس کننده احساسات، ترجیحات، نگرش‌ها و باورهای آنها باشند. انواع مولفه های آگاهی از برند به شرح زیر است:

  1. یادآوری برند: شامل توانایی مشتریان در به یاد آوردن برند ما در بین سایر برندهای بازار است که نتایج آن از طریق مصاحبه با گروه هدف مشخص می شود.
  2. شناخت برند: ممکن است مشتریان نتوانند برند ما را به یاد آورند اما این پارامتر نشان می دهد که چنانچه برند و مشتری با یکدیگر مواجه شوند، مشتری بتواند برند را از طریق فراخوانی حافظه خود بشناسد.
  3. آگاهی برتر: شرکت ها باید سعی کنند تا برند خود را از طریق ابزارهای تبلیغات به یکی از 3 برند شناخته شده برای مشتریان تبدیل کنند. همچنین تبدیل شدن به گزینه اول در ذهن مشتریان باعث رشد در فروش می شود زیرا معمولا به یاد ماندنی ترین برند را خریداری می شود.

نگرش به برند:

صرفا تبلیغات نمی تواند برای ایجاد تمایل مشتری به خرید کافی باشد زیرا معمولا مشتریان برای تامین نیاز خود تحقیق می کنند که البته باعث رشد آگاهی ایشان در مورد برندهای دیگر نیز می شود. بنابراین لازم است که یک برند بتواند نظر مشتریان قبلی را در زمینه های مختلفی مانند کیفیت، تحویل، حمل و نقل و... را جلب نماید زیرا مشتریان جدید سعی می کنند از تجربیات قبلی نیز استفاده نمایند. این موضوع بسیار مهم است که نگرش بازار و خریداران قبلی نسبت به برند مثبت باشد. همچنین برند اید شرایط ویژه ای رابرای مشتریان فراهم کند (مانند تخفیف، پشتیبانی رایگان، حمل رایگان و...) تا مشتریان در زمان تحقیق، با این موارد نیز مواجه شوند و نگرش به برند باعث رشد فروش گرد.

تسلط برند:

در برخی مواقع ممکن است یک برند تبدیل به معرف همان دسته از محصولات شود مثلا همگان به مایع ظرفشویی بگویند ریکا یا به آبجوی غیر الکلی بگویند دلستر درحالیکه این برندها صرفا یکی از تولیدکنندگان بازار هستند. در این مواقع گفته می شود که یک برند ژنریک شده است. این مسئله یک شمشیر دولبه است زیرا ممکن است مشتری بگوید «دلستر می خواهم» اما فروشنده به او یک آبجوی غیر الکلی با برندی دیگر بدهد. در این شرایط، بازنده اصلی دلستر است زیرا فروشی داشته است.

سنجش آگاهی از برند

برای سنجش آگاهی از برند راهی جز مصاحبه با یک گروه از کاربران وجود ندارد اما این مصاحبه می تواند شامل حالات زیر باشد:

  1. بدون راهنمایی: در مصاحبه خواسته می شود که هر برندی که به خاطر دارند را نام ببرند.
  2. با راهنمایی: مجموعه ای از برندها در اختیار مصاحبه شونده قرار می گیرد و سوال می شود که کدام را به خاطر دارند. این نوع مصاحبه می تواند شامل انواع دیگری از اجزای برند نیز شد مثلا یک بطری نوشابه به مصاحبه شونده نشان داده شود تا مشخص شود که آیا ظاهر بطری کوکاکولا را می شناسند یا خیر.
  3. آزمون تداعی آزاد: از مصاحبه شونده خواسته می شود که عناصر و اجزای یک برند که به خاطر دارد را نام ببرد.
  4. آزمون برجستگی برند: از مصاحبه شونده خواسته می شود که وارد یک مغازه شده و قفسه ها را نگاه کند سپس از او خواسته می شود برندهایی که دیده است را نام ببرد. در این روش باید در قفسه ها  به هر برند جایگاه مشابه و برابر داده شود.

سلسله مراتب آگاهی از برند تا خرید

این مدل که در بازاریابی بیشتر استفاده می شود، کمک می کند که قیف خرید مشتری از مرحله مواجهه با برند تا مرحله خرید سامان دهی شود و به شرح شش مرحله زیر است:

  1. آگاهی: مصرف‌کننده از یک دسته، محصول یا برند (معمولاً از طریق تبلیغات) آگاه می‌شود.
  2. دانش: مصرف‌کننده در مورد برند اطلاعات کسب می‌کند (مثلاً اندازه‌ها، رنگ‌ها، قیمت‌ها، موجودی و غیره).
  3. دوست داشتن: مصرف‌کننده نسبت به برند، گرایشی مطلوب/نامطلوب پیدا می‌کند.
  4. ترجیح: مصرف‌کننده شروع به رتبه‌بندی یک برند بالاتر از سایر برندهای مشابه می‌کند.
  5. متقاعد شدن: مصرف‌کننده تمایل به خرید را نشان می‌دهد (از طریق بازرسی، نمونه‌برداری، آزمایش)
  6. خرید: مصرف‌کننده محصول را تهیه می‌کند

شناخت برند

یک مرحله ابتدایی آگاهی از برند است و در آن بررسی می شود که آیا مشتری می تواند برند را بشناسد یا خیر. در مسیر شناختن برند توسط مشتری، ممکن است لازم باشد که یادآوری هایی به مشتری داده شود و مهم است که پس از چند مرحله یادآوری بتوانند برند را بشناسد. روش شناخت برند عموما در بازارهای خرده فروشی و سوپرمارکت ها کارایی دارد و شامل محصولاتی می شود که مزیت رقابتی پایینی نسبت به سایر برندها دارند.

بر اساس نظریات: ویلیامز، بلچ، کاپفرر، شارپ، پاندی، پرسی، روسیتر، لاویج، واکراتساس، امبلر، کلر، روزلیوس، کلیولند، آکر

۱۴ خرداد ۰۴ ، ۰۹:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دایره المعارف مدیریت

زبان بصری برند

زبان بصری برند 

زبان بصری برند دارای مولفه ها و استانداردهایی مشابه زبان برند است با این تفاوت که تمرکز خود را بر روی عناصر دیداری متمرکز می کند. این مولفه ها که آگاهانه انتخاب و پیاده سازی شده و باعث یادآوری یک برند توسط مشتری می شود، زبان بصری برند را تشکیل می دهد. زبان بصری برند شامل شکل، رنگ، نحوه طراحی، تایپوگرافی و... است که در تمام مولفه های مرتبط با یک برند حفظ می شود. زبان بصری برند باید برای مشتریان قابل شناسایی و ادراک باشد. عوامل تاثیرگذار در زبان بصری برند شامل موارد زیر است:

  1. ویژگی های بصری محصول: برای مثال، همیشه جلوپنجره خودروهای BMW شبیه با الگویی است که از قدیم داشته و یا مشخصه های ظاهری تمام فروشگاه های افق کوروش در تمام نقاط ایران یکسان است. برندها سعی می کنند به ویژگی های محصولاتشان که در ذهن مشتریان تثبیت شده است، پایبند باشند تا هزینه خود در برندسازی را کاهش داده و همچنین فروش خود را افزایش دهند. بنابراین لازم است که تحقیقات بازار با هدف کشف ویژگی های محصول در ذهن مشتریان انجام شود.
  2. شخصیت برند: ما باید تلاش کنیم تا برند خود را مانند یک انسان فرض کرده و بخشهای مختلف شخصیت آنرا طراحی کنیم. همانطور که شخصیت یک انسان شامل مولفه های مختلفی است، تقریبا تمام بخشهای مرتبط با مفاهیم برند نیز سعی دارند که بخشهای شخصیت برند را به صورت یکتا تکمیل کنند. فرض کردن و تکمیل پایامترهای شخصیت برند کمک می کند تا مشتریان نیز بتوانند ارتباط عاطفی با برند برقرار کنند که باعث وفاداری به برند می شود. مثلا می توان برندی که سازنده گاوصندوق است را اینگونه توصیف کرد: «مردی با حدود 40 سال سن که مراقب اموال خانواده خود است اما در ارتباط با تغییر مقاومت می کند. این مرد تمایل دارد که اموال باارزش را نزد خود حفظ کند و اعتقادی به صندوق امانات بانک ها ندارد و...» (هرچه توصیف دقیق تر و طولانی تر باشد، به جنبه های بیشتری از برند توجه شده است). حتی برخی از صاحبنظران سعی می کنند شخصیت برند را با توجه به کهن الگوها و یا تیپ های شخصیتی تحلیل کنند. توجه شود که ارکان شخصیت برند را باید با توجه به روش تداعی آزاد، از مشتریان دریافت کرد و سپس سنجید که آیا نیازهای استراتژیک شرکت را متناسب با بازار هدف تامین می کند یا خیر. مثلا وجود یک شخصیت مردانه برای یک برند فروشنده لوازم آرایشی مناسب نیست و باید اصلاح شود.

بر اساس نظریات: برونر، امری، مامگارد، پرینس، کلر، مک گراث، میشلی، هندرسون

۱۳ خرداد ۰۴ ، ۱۰:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دایره المعارف مدیریت

برندسازی مشترک یا مشارکت برند

برندسازی مشترک یا مشارکت برند

در مواردی ممکن است دو یا چند برند تصمیم بگیرند یک برند جدید را با پشتوانه برندهای خودشان برای دسته ای از محصولات ایجاد کنند. نمونه بارز این کار را می توان در اتحاد بین سونی و اریکسون دانست که منجر به تولید موبایل با برند سونی- اریکسون شد. این نوع برندسازی ها معمولا شامل قواعد زیر است:

  1. برندسازی مشترک عموما شامل نام بردن از تمام برندهای ذینفع می گردد
  2. برندسازی مشترک یک تصمیم استراتژیک در بازاریابی برای برندهای ذینفع است و تمام جوانب آن سنجیده می شود.
  3. معمولا برندسازی مشترک برای یک یا چند برند محصول اجرا می شود نه برندهای شرکتی.
  4. مهم است که قدرت نفوذ برندهای ذینفع قبلا سنجیده شده و به هرکدام سهمی مطابق با قدرت نفوذ داده شود. مثلا نام سونی در ابتدا می آید اما از رنگ لوگوی اریکسون استفاده می شود.
  5. مهم است اتحاد بین برندهای درگیر در یک پروژه برندسازی مشترک، از نوع موزون باشد. مثلا شرکت خدمات مسافرتی را فرض کنید که تور پیست اسکی برگزار می کند. برای این شرکت بهتر است که با یک خبرگزاری هواشناسی در زمان بارش برف متحد شود و در سایت آن خبرگزاری تبلیغ کند. (برندها باید در موضوعی به هم ربط داشته باشند)
  6. برندسازی های مشترک که مبتنی بر محصول هستند، معمولا باعث دسترسی به مشتریان بیشتری می شوند (مثلا جامعه مشتریان سونی و جامعه مشتریان اریکسون). این موضوع باعث کسب سهم بیشتری از بازار ضمن کاهش زمان و هزینه می شود. همچنین باعث می شود مشتریان جدید از طریق کانالهای هردو شرکت جذب شوند که فعالیت بازاریابی را راحت تر و ارزانتر می کند.
  7. مهم است کلیه برندهایی که در یک برندسازی مشترک یا یکدیگر همکاری می کنند، یک واحد برندینگ مشترک تشکیل دهند تا اطلاعات جمع آوری شده از تمام شرکتهای ذینفع را بتوانند به آسانی گردآوری و آنالیز کرده، تصمیمات لازم را به سرعت اتخاذ کنند.
  8. برندسازی مشترک به شرکتها کمک می کند که یک محصول جدید با انواع مزایای رقابتی که هرکدام در اختیار یکی از برندهای ذینفع است را تولید کنند. این کار برای رقابت در بازار بسیار مفید است.
  9. شرکتهای درگیر در یک پروژه برندسازی مشترک باید حتما فکری برای رفع اختلاف نظر های احتمالی کرده باشند تا پروژه به آسانی شکست نخورد.
  10. کلیه کانالهای تبلیغاتی برندهای ذینفع در یک پروژه برندسازی مشترک باید به صورت هماهنگ و یکپارچه عمل کنند.
  11. گاهی ممکن است شرکتها بخواهند برندسازی مشترک را بر اساس مواد اولیه انجام دهند مثلا بگویند: لپتاپ های Dell مجهز به پردازنده Intel که برندسازی برای هردو شرکت و بر اساس قطعات انجام می شود.
  12. گاهی ممکن است دو رقیب تصمیم بگیرند برای آنکه بتوانند سهم بهتری از بازار را نسبت به سایر رقبا به دست آورند، با یکدیگر متحد شوند. مثلا شرکت های سونی و اریکسون عملا رقیب یکدیگر بودند اما به نتیجه رسیدند که یک اتحاد استراتژیک داشته باشند.
  13. حالت دیگری از برندسازی مشترک اینگونه است که یک برند ملی با یک برند محلی متحد می شوند. مثلا اتحادیه هتل های آنتالیا با وزارت گردشگری ترکیه متحد می شوند تا مسافرین و گردشگران بیشتری را جذب کنند. وزارت گردشگری سعی در تسهیل روادید و فعالیتهای قانونی می کند و اتحادیه هتل ها نیز ظرفیت پذیرش مسافرین را فراهم می کند و اینگونه هردو به هدف خود می رسند.
  14. نوعی دیگر از برندسازی مشترک نیز وجود دارد که در آن شرکتهای مختلف سعی می کنند محصولی بسازند که هیچکدام به تنهایی نمی توانستند. مثلا اتحادی از برندهای صنایع مختلف، با یکدیگر ماهواره می سازند.
  15. در مواردی نیز ممکن است یک یا چند برند صرفا حامی مالی پروژه برند مشترک باشند.
  16. بسیار مهم است که در زمان تشکیل یک برند مشترک، به ارزش ویژه برندهایی که با یکدیگر متحد شده اند توجه شود. اگر یکی از این برندها بدنام باشد یا سابقه خوبی نداشته باشد، می تواند به سایر برندها نیز صدمه بزند. در هر حال باید میزان این صدمه و یا بهبود سنجیده شود و سپس اتحاد شکل بگیرد.

بر اساس نظریات: کالافاتیس، سینگ، رایلی، لیتوینوف، چانگ

۱۲ خرداد ۰۴ ، ۱۴:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
دایره المعارف مدیریت